سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]

قصه هایی از بهلول

ارسال‌کننده : زینب در : 89/6/27 11:18 عصر

الاغ عمرش را به خلیفه داد:

بهلول روزی پای پیاده برجاده ای می گذشت.کاروان خلیفه(هارون الرشید)با

جلال وشکوه آشکار شد.خلیفه خواست،بااوشوخی کند.گفت:موجب حیرت

است که توراپیاده می بینم پس الاغت کو؟بهلول گفت:همین امروزعمرش را

داد به شما.

 

 انسان چیست؟

بهلول راپرسیدندانسان چیست؟

گفت:انسان سرزمین محدودی است که ازمشرق به تولد وازمغرب به مرگ منتهی می شود

فرق بین تولد ومرگ:.

بهلول راگفتند فرق بین تولدومرگ درچیست؟

بهلول گفت:در نوع گریستن(گریه).درتولدآدم

خود می گرید اما در مرگ دیگران می گریند..

 

وظیفه چشم آدمی :

بهلول را گفتند چشم آدمی را وظیفه چه باشد؟

بهلول گفت گاهی نگریستن وگاهی دیدن...




کلمات کلیدی : طنز، بهلول، مناجات

سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
Susa Web Tools